part52

تهیان: اره
ا/ت: من نمیدونستم
تهیان: بهش نگو ولی فکر کنم خیلی دوست داره
ا/ت: منم دوسش دارم
تهیان: بله؟
ا/ت: هیچی
تهیان: این پسره میبینی تهیونگ ازش متنفره قبلا دوست صمیمیش بود
ا/ت: کدوم
تهیان: اون
اینجا چیکار میکنه

تهیونگ
کیجون: یعنی یونهو میگه با هیون کات کرده
تهیونگ: اره
جونمی: وایی چقدر این دوتا عوضی هستند
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: چیشده؟
ا/ت: تتهیونگ
کیجون: سلام
تهیونگ:کیجون و جونمی که فکر کنم میشناسی
جونمی: اره خاطره خوبی از ما نداره
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: چیشده بگو
دستاشو گرفتم
تهیونگ: چرا اینقدر دستات سرده بیا یه لیوان اب بخور
کتمو دادم به ا/ت
ا/ت: هیون هیون اینجا چیکار میکنه
تهیونگ: اها هیون دیدی ترسیدی بیا بشین اینجا نگران نباش نمیاد سمتت کنار خودم باش
ا/ت: تهیونگ کمکم کن
تهیونگ: با خانوادشه نمیاد اینجا نگران نباش
ا/ت: اهمم باشه
تهیونگ: همینجا صبر کن من میام
ا/ت: باشه
کیجون: برو داداش ما مراقبشیم

ا/ت
جونمی:ا/ت ما از تو معذرت میخوایم بخاطر گذشته
ا/ت: گذشته ها گذشته من تهیونگ بخشیدم شما هم همینطور
کیجون: نوشیدنی میخوری
ا/ت: اره
جونمی: نه تهیونگ گفت نخور
ا/ت: باشه
هیون: سلام بچه ها
کیجون: چقدر پررویی اینجا چیکار میکنی
هیون: دلم براتون تنگ شده بود عهه کیم ا/ت شنیدم دختر عموی تهیونگی
تهیونگ: اره هست چیه حسودی میکنی
تهیونگ دستمو گرفت
هیون: نه ولی ا/ت جون عزیزم من هنوز دوست دارم
اینو گفت رفت
تهیونگ: چی؟
محکم دست تهیونگ گرفتم
ا/ت: نرو تهیونگ میشه نوشیدنی بخورم
تهیونگ: نه
ا/ت: چرا؟
تهیونگ: نمیخوام مست بشی
ا/ت: فقط یکم
تهیونگ: نه
ا/ت: باشه
تهیونگ: میای بریم بیرون یکم قدم بزنیم بیرون هم شلوغه کسی مارو نمیبینه
ا/ت: باشه
تهیونگ: میتونی راه بری؟
ا/ت: اره
منو تهیونگ رفتیم بیرون
یونهو: تهیونگ
تهیونگ: کی اومدی؟
یونهو: دیر کردم؟
تهیونگ: نه
یونهو: میای بریم باهم حرف بزنیم
تهیونگ: خبب..
ا/ت: برو من میرم داخل
رفتم داخل
جونهو: چیه دخترم میری میای حس خوبی نداری؟
ا/ت: نه خوبم

چند دقیقه بعد
صدای گوشی شنیدم دیدم گوشی تهیونگ تو جیب کتش
ا/ت: بابا الان برمیگردم
سریع رفتم بیرون
چقدر اینجا شلوغه تهیونگ از کجا پیدا کنم
رفتم پشت سالن
یونهو و تهیونگ رو دیدم خواستم برم سمتشون یونهو دستشو گذاشت دور گردن تهیونگ خواست بوسش کنه
من سریع از اونجا دور شدم
رفتم یه جا که هیچکس نبود شروع کردم به گریه
تهیونگ: ا/ت صبر کن اروم برو
ا/ت: برو نیا نزدیکم
داشتم میرفتم پام پیچ خورد خواستم بیفتم تهیونگ منو گرفت
ا/ت: بهم دست نزن
محکم دستمو گرفته بود
تهیونگ: نمیزارم بری
ا/ت: چرا؟ وقتی خودت یه نفر دیگه رو دوست داری چرا به من اعتراف میکنی؟
تهیونگ: میخوام بوست کنم
تهیونگ چشماشو بست لبشو گذاشت رو لبم....
دیدگاه ها (۱۳)

part53

part54

سلام سلام خیلی خیلی متاسفم که نتونستم تو این چند روز بزارم م...

part51

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

love Between the Tides³⁶یک ساعت قبلتهیونگتهیونگ: نمیای بیرون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط